عصر مولانا ،  برهه ای از تاریخ سرزمین ماست

عصر مولانا ،  برهه ای از تاریخ سرزمین ماست.حکومت فرمانروایان بیگانه ، جنگ وجدال های بی مورد و مکرر حکومت ها و تاخت  و تاز اقوام بی فرهنگی چون غزان و مغولان باعث بروز تباهی ها و بی سامانی های فرهنگی و فساد عقیده ودل مردگی در میان اقشار مردم شده بود.شهرهای بزرگ ایران که بیشتر آنها سابقه ش

شصد سال تمدن داشتند مانند بخارا و سمرقند و بلخ وغزنین وهرات  ومرو و طوس و ری وقزوین و دامغان وقم وزنجان وهمدان و نیشابورو اصفهان با خاک یکسان شدند و  در پاره ای از شهرها مانند نیشابور زنان و کودکان بسیاری کشته شدند.این حوادث ناگوار رمق از مردم ایران گرفت به همین جهت ادبیات ایران تا مدت ها در حال ضعف وانقراض بود. مولانا در اشعار خود بسیار به موضوعات اخلاقی واجتماعی پرداخته است.
 
خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان
 
از : مولانا مولوی
 
محتسب  در نیم شب جایی رسید    
 
در بن دیوار مردی خفته دید
 
گفت:هی مستی چه خور دستی؟بگو                           
 
گفت:ازین خوردم که هست اندر سبو
 
گفت:آخر در سبو وا گو که چیست؟                               
 
گفت:از آنکه خورده ام گفت:این خفیست
 
گفت:آنچه خورده یی آن چیست آن؟                             
 
گفت:آنکه در سبو مخفی است آن
 
دور می شد این سوال این جواب                                  
 
ماند چون خر محتسب اندر خلاب
 
گفت او را محتسب : هین آه کن                                     
 
مست هو هو کرد هنگام سخن
 
 گفت:گفتم آه کن هو می کنی                                    
 
گفت:من شاد تو از غم منحنی
 
آه از درد وغم  و بی دادی است                
 
هوی هوی می خواران از شادی است
 
محتسب گفت:این ندانم خیز خیز                   
 
معرفت متراش  و بگذار این ستیز
 
گفت:رو تو از کجا من از کجا؟                       
 
گفت:مستی خیز تا زندان بیا
 
گفت مست:ای محتسب  بگذار و رو            
 
 از برهنه کی توان بردن گرو؟
 
گر مرا خود قوت رفتن بدی                          
 
خانه خود رفتمی وین کی شدی؟
 
من اگر با عقل و با امکانمی                     
 
همچو شیخان بر سر دکانمی

به سوی عقلانیت  با تردید!



«ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ» ﺑﺎ «ﻋﻠﻢ و داﻧﺶ» ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. 
«ﻋﻠﻢ و داﻧﺶ»، «ﻣﺤﺘﻮﻳﺎت ﺣﺎﻓﻈﻪی اﻧﺴﺎن» را درﺑﺮ ﻣﻲﮔﻴﺮد.

ﻛﺴﻲﻛﻪ ﭘﺰﺷﻜﻲ ﺧﻮاﻧﺪه اﺳﺖ، ﺣﺠﻢ زﻳﺎدی از ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺑﺪن اﻧﺴﺎن و ﺣﺎﻻت ﺳﻼﻣﺖ و ﺑﻴﻤﺎری آن را در ﺣﺎﻓﻈﻪ دارد و ﻓﺮدی ﻛﻪ ﻫﻨﺮ ﺧﻮاﻧﺪه اﺳﺖ، ﺣﺠﻢ زﻳﺎدی از ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ زﻳﺒﺎﻳﻲﺷﻨﺎﺳﻲ، ادراک ﺑﺼﺮی، ﺗﺎرﻳﺦ، ﻫﻨﺮ و... را در ﺣﺎﻓﻈﻪ دارد.

 اﻣﺎ «ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ» ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺤﺘﻮﻳﺎت ﺣﺎﻓﻈﻪی اﻧﺴﺎن ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ «ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺗﻔﻜﺮ» را ﻣﺪﻧﻈﺮ دارد. 

اﻧﺴﺎن ﺧﺮدﻣﻨﺪ ﻛﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ در ﺣﺎﻓﻈﻪاش ﻣﻄﺎﻟﺐ زﻳﺎدی در ﻣﻮرد ﺗﺎرﻳﺦ ﺧﺮدﻣﻨﺪی ﻳﺎ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎت دﻳﮕﺮی اﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ؛

 ﺧﺮدﻣﻨﺪ، ﻛﺴﻲﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺤﻮه ی ارزﻳﺎﺑﻲ و ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮی ﺧﺎﺻﻲ دارد.

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺗﻮان ﺧﺮدﻣﻨﺪ ﺷﺪ؟ 

 
در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﺆال، «ﻓﻠﺴﻔﻪ» اﻳﺠﺎد ﺷﺪ. 

ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺑﻪ زﺑﺎن ﻳﻮﻧﺎﻧﻲ ﺑﻪﻣﻌﻨﺎی «ﺟﻮﻳﺎیِ ﺧﺮد» ﺑﻮدن اﺳﺖ.

 ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎن، ﺟﺴﺘﺠﻮﮔﺮان و ﻣﻌﻠﻤﺎﻧﻲ وﺟﻮد دارﻧﺪ ﻛﻪ درﭘﻲ ﭘﺎﺳﺦدادن ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﺆال ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ؛

 ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺗﻮان ﺧﺮدﻣﻨﺪاﻧﻪ زﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮد.

«ﺳﻘﺮاط» ﻳﻜﻲ از اﺳﻄﻮرهﻫﺎی ﻓﻠﺴﻔﻪ اﺳﺖ. 
او ﺻﺪﻫﺎ ﺳﺎل ﭘﻴﺶ از ﻣﻴﻼد ﺣﻀﺮت ﻣﺴﻴﺢ در «آﺗﻦ (» ﻳﻜﻲ از ﺷﻬﺮﻫﺎی ﻳﻮﻧﺎن) ﻣﻲزﻳﺴﺖ.

ﺳﻘﺮاط ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪه ﺑﻮد ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از ﭘﺎﻳﻪﻫﺎی ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، «ﭘﺮﺳﺶﮔﺮی» اﺳﺖ.

 اﻧﺴﺎن ﺑﻪاﻧﺪازه ا ی ﻛﻪ ﭘﺮﺳﺶ، ﻧﻘﺪ و ﺷﻚ ﻣﻲﻛﻨﺪ،ﺧﺮدﻣﻨﺪاﻧﻪ اﺳﺖ.

ﺑﻪﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ، «ﺳﻘﺮاط» ﺑﺮای ﺧﺮدﻣﻨﺪ ﻛﺮدن ﻣﺮدم، ﺑﻪ آﻧﺎن ﻳﺎد ﻣﻲداد ﻛﻪ ﺑﻪ داﻧﺴﺘﻪﻫﺎی ﺧﻮد ﻳﺎ اﺧﺒﺎری ﻛﻪ دﻳﮕﺮان ﺑﻪ آﻧﺎن ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺗﺮدﻳﺪ ﻛﻨﻨﺪ و درﺳﺘﻲ آن را ﺑﻪ ﻧﻘﺪ ﺑﻜﺸﻨﺪ.

از ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮاط، ﻫﺮ ﺑﺎوری ﻛﻪ در ذﻫﻦ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ و آن را ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ و از ﻏﺮﺑﺎل ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬراﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪای ﻣﻲﮔﺮدد ﺑﺮای زﻧﺪﮔﻲ اﺑﻠﻬﺎﻧﻪ و ﻣﺎﻧﻌﻲﺳﺖ در ﺑﺮاﺑﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ.

ﭼﻨﺪ ﻫﺰار ﺳﺎل ﺑﻌﺪ از ﺳﻘﺮاط، روانﺷﻨﺎﺳﺎن ﺑﺰرﮔﻲ ﻫﻢﭼﻮن «آﻟﺒﺮت اﻟﻴﺲ» و «آﻟﻮرن ﺑﻚ» ﻧﻴﺰ ﺑﻪﻫﻤﻴﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎری از ﺣﺎﻻت ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ رواﻧﻲ، ﻧﺎﺷﻲ از ﻃﺮز ﺗﻔﻜﺮ ﻧﺎدرﺳﺖ اﺳﺖ.
 آﻧﺎن ﻧﻴﺰ در روشﻫﺎی روان درﻣﺎﻧﻲ ﺧﻮد از «روﻳﻜﺮد ﺳﻘﺮاﻃﻲ» ﺳﻮد ﺑﺮدﻧﺪ و ﺑﺎورﻫﺎ را ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ و ﻧﻘﺪ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ.

«ﺳﻘﺮاط» ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎورﻫﺎ را ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻣﻲﻛﺸﻴﺪ؟

ﺳﻘﺮاط در ﺷﻬﺮ راه ﻣﻲرﻓﺖ، در ﺑﺎزار ﻣﻲﮔﺸﺖ و ﺑﻪ ﺟﻠﺴﺎت ﻣﺮدم آﻣﺪ و ﺷﺪ ﻣﻲﻛﺮد و ﻫﺮﮔﺎه ﻣﻲدﻳﺪ ﻛﻪ آﻧﺎن ﺑﺎ اﻃﻤﻴﻨﺎن درﺑﺎره ی ﭼﻴﺰی ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، آﻧﺎن را ﻣﻮرد ﺳﺆال ﻗﺮارﻣﻲ داد .

ﺑﺮای ﻧﻤﻮﻧﻪ اﮔﺮ ﻣﻲﺷﻨﻴﺪ ﻛﻪ در ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮرای آﺗﻦ، ﺳﺨﻨﻮری ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ : 

«ﺷﺮاﻓﺖ ﻣﻠﻲ ﻣﺎ ﺣﻜﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ دﺷﻤﻦ ﺑﺠﻨﮕﻴﻢ» او را ﻣﻮرد ﺳﺆال ﻗﺮارﻣﻲداد:

- «ﺷﺮاﻓﺖ» ﭼﻴﺴﺖ؟

- ﻣﻼک ﺷﺮاﻓﺖ ﭼﻴﺴﺖ و اﻳﻦ ﻣﻼک را ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ وﺿﻊ ﻛﺮده اﻧﺪ؟!

- ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻲ اﻓﺮاد ﺷﺮﻳﻒ را از اﻓﺮاد ﻓﺎﻗﺪ ﺷﺮاﻓﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ دﻫﻲ؟!

- آﻳﺎ ﺷﺮاﻓﺖ ﻣﻮﺿﻮﻋﻲﺳﺖ ﻛﻪ «ﻳﺎ ﻫﺴﺖ و ﻳﺎ ﻧﻴﺴﺖ» ﻳﺎ ﺷﺮاﻓﺖ ﻫﻢ درﺟﺎﺗﻲ دارد و ﻣﻲﺗﻮان اﻓﺮاد را ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی درﺟﻪی ﺷﺮاﻓﺖﺷﺎن ردهﺑﻨﺪی ﻛﺮد؟!

- «ﺷﺮاﻓﺖ ﻣﻠﻲ» ﭼﻴﺴﺖ؟!

- اﮔﺮ ﺷﺮاﻓﺖ، ﻳﻚ ﻣﻮﺿﻮعِ ﺑﺸﺮی و ﺟﻬﺎنﻣﺸﻤﻮل اﺳﺖ، آﻳﺎ ﻣﻲﺗﻮان ﻗﻴﺪ ﻣﻠﻴﺖ را ﺑﻪ آن اﻓﺰود؟!

- «دﺷﻤﻦ» را ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ؟!

- آﻳﺎ ﻫﺮﻛﺲ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﺪ، دﺷﻤﻦ اﺳﺖ ﻳﺎ ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﺠﺎوز ﻛﻨﺪ دﺷﻤﻦ اﺳﺖ؟!

- ﺗﺠﺎوز را ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ؟!

«ﺳﻘﺮاط» ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺳﺆال اﻛﺘﻔﺎ ﻧﻤﻲﻛﺮد. 

او دهﻫﺎ ﺳﺆال ﻣﻲﭘﺮﺳﻴﺪ و اﻓﺮاد را ﺑﻪ ﺗﺮدﻳﺪ و ﺗﺄﻣﻞ ﻣﻲاﻓﻜﻨﺪ؛ آنﭼﻨﺎن ﻛﻪ آﻧﺎن ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ و ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی اﺣﺴﺎﺳﺎتﺷﺎن ﺗﺼﻤﻴﻢﺑﮕﻴﺮﻧﺪ.

 درواﻗﻊ، آﻧﺎن را از «ﺗﻮﻫﻢ داﻧﺎﻳﻲ» ﺑﻪ «ﺗﺤﻴﺮ و ﭘﺮﺳﺶﮔﺮی» ﻣﻲ ﺑﺮد.


ﻓﻜﺮ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ ﻳﻮﻧﺎﻧﻴﺎن ﺳﻘﺮاط را دوﺳﺖداﺷﺘﻨﺪ؟!

 ﻧﻤﻲ داﻧﻴﻢ! ﻫﻴﭻ آﻣﺎر ﻗﺎﺑﻞ اﻋﺘﻤﺎدی از رأی ﻣﺮدمِ آن روزِ آﺗﻦ در دﺳﺖ نیست!

اﻣﺎ ﺳﻘﺮاط، ﭘﺎﻳﺎن ﻏﻢاﻧﮕﻴﺰی داﺷﺖ!

«ﺑﺰرﮔﺎن آﺗﻦ» ﺗﺸﺨﻴﺺدادﻧﺪ ﻛﻪ ﺳﻘﺮاط، «ﻋﻤﻞ ﻣجرﻣﺎﻧﻪای» را ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻣﻲﺷﻮد.

 از دﻳﺪﮔﺎه «ﺑﺰرﮔﺎن آﺗﻦ» ﻛﺎر ﺳﻘﺮاط، «ﺗﺸﻮﻳﺶ اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ» ﺑﻮد. 

آﻧﺎن اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ اﻓﻜﺎر ﺳﻘﺮاط، ﺟﻮاﻧﺎنِ «آﺗﻦ» را ﮔﻤﺮاه ﻣﻲ ﻛﻨد.


ﺳﻘﺮاط ﻣﺤﻜﻮم ﺑﻪ اﻋﺪام ﺷﺪ!

کریستن دی لارسن” در کتابی تحت عنوان توصیه هایی برای خوش بینان می گوید:

کریستن دی لارسن” در کتابی تحت عنوان توصیه هایی برای خوش بینان می گوید:

به قدری قوی و قدرتمند باشیدکه هیچ کس و هیچ چیز قادر به بر هم زدن آرامش خیالتان نشود. به هر کس که می رسید، از شادکامی و سلامتی، از آرامش و شکوفایی و از سعادت و نیکبختی سخن بگویید. به جنبه ی خوشایند هر چیز نگاه کنید. فقط به بهترین ها فکر کنید، فقط به خاطر بهترین ها کار کنید و فقط در انتظار بهترین ها باشید. با دیدن و شنیدن موفقیت دیگران به همان اندازه شاد و خوشحال شوید که از موفقیت خود شاد و خوشحال می شوید. اشتباهات گذشته را به فراموشی بسپارید و با عزم راسخ و ثبات قدم بیشتر به سوی دستاوردهای عظیم آینده بشتابید. به هر کس که می رسید، لبخند بزنید. برای اصلاح خود به قدری وقت صرف کنید که وقتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشید. در مقابل بیم و دلهره چون کوه باشید...
"انسان سالم"
کینه نمی ورزد
دوست می دارد
خجالت نمی کشد
خود را باور دارد
خشمگین نمیشود و مهربان است...

انسان سالم
حرص نمی خورد
همه چیز را کافی می داند
حسد نمی ورزد و خود را لایق می داند...

انسان سالم
نیازی به رقص و پایکوبی و تظاهر به خوشی ندارد،زیرا شادکامی را در درون خویش می جوید و می یابد...

انسان سالم
برای بزرگداشت خود احتیاج به تحقیر دیگران ندارد،زیرا خوب می داند که هر انسان تحفه ی الهی است...

انسان سالم
دوست خواهد داشت و مهر خواهد ورزید...

تقدیم به مهربان دوستانی که روح سالم دارند
درود

کریستن دی لارسن” در کتابی تحت عنوان توصیه هایی برای خوش بینان می گوید:

کریستن دی لارسن” در کتابی تحت عنوان توصیه هایی برای خوش بینان می گوید:

به قدری قوی و قدرتمند باشیدکه هیچ کس و هیچ چیز قادر به بر هم زدن آرامش خیالتان نشود. به هر کس که می رسید، از شادکامی و سلامتی، از آرامش و شکوفایی و از سعادت و نیکبختی سخن بگویید. به جنبه ی خوشایند هر چیز نگاه کنید. فقط به بهترین ها فکر کنید، فقط به خاطر بهترین ها کار کنید و فقط در انتظار بهترین ها باشید. با دیدن و شنیدن موفقیت دیگران به همان اندازه شاد و خوشحال شوید که از موفقیت خود شاد و خوشحال می شوید. اشتباهات گذشته را به فراموشی بسپارید و با عزم راسخ و ثبات قدم بیشتر به سوی دستاوردهای عظیم آینده بشتابید. به هر کس که می رسید، لبخند بزنید. برای اصلاح خود به قدری وقت صرف کنید که وقتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشید. در مقابل بیم و دلهره چون کوه باشید...
"انسان سالم"
کینه نمی ورزد
دوست می دارد
خجالت نمی کشد
خود را باور دارد
خشمگین نمیشود و مهربان است...

انسان سالم
حرص نمی خورد
همه چیز را کافی می داند
حسد نمی ورزد و خود را لایق می داند...

انسان سالم
نیازی به رقص و پایکوبی و تظاهر به خوشی ندارد،زیرا شادکامی را در درون خویش می جوید و می یابد...

انسان سالم
برای بزرگداشت خود احتیاج به تحقیر دیگران ندارد،زیرا خوب می داند که هر انسان تحفه ی الهی است...

انسان سالم
دوست خواهد داشت و مهر خواهد ورزید...

تقدیم به مهربان دوستانی که روح سالم دارند
درود

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻭﻗﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻧﺴﺎﺯﯾﺪ :


‏« تمدن»
ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻳﻚ ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺭﺥ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺧﻮﺩ ، ﺳﻴﻤﯽ ﺑﻪ ﺿﺨﺎﻣﺖ ﻳﻚﻫﺰﺍﺭﻡ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻗﺮﻗﺮﻩﺍﯼ ﭘﻴﭽﻴﺪ ﻭﺑﺮﺍﯼ ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﺭﻗﻴﺒﺶ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ . ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﻛﻤﭙﺎﻧﯽ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﻴﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺳﻴﻢ ﺑﻪ ﻓﻮﺍﺻﻞ ﻣﻨﻈﻢ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !

ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎیی ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﺷﻜﻮﻩ ِ ﺗﻤﺪﻥ ﮊﺍﭘﻦ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮﮊﻳﻚ ﺁﻥ ﺑﺮﻣﯽﺧﻴﺰﺩ ، ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩﺍﻧﺪﻳﺸﯽ ﻭ ﺳﻄﺤﯽﻧﮕﺮﯼﺍﻧﺪ . 

ﺗﻤﺪﻥ ، ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻛﺎﻻﻳﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ﻧﻤﯽﭘﺬﻳﺮﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﻳﻚ ﻣﻠﺖ ‏« ﺗﻮﻟﻴﺪ‏» ﺷﻮﺩ .
ﺍگرﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻠﺖﻫﺎ ﺑﺎ ﺧﺮﻳﺪ ﻓﻨﺎﻭﺭﯼ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ ، ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺮﺧﯽ
ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻣﺪﻝ ﺧﻮﺩﺭﻭﻫﺎﯼ ژاپنی ﺑﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻓﻨﺎﻭﺭﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ .

ﻗﺪﺭﺕ ﻓﻨﺎﻭﺭﯼ ﺧﻴﺮﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﭼﺸﻢ بادامی هایِ ﮊﺍپنی ، ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﻫﻤﻪ ی ﺟﻼﻝ ﻭ
ﺷﻜﻮﻫﺶ ، ﯾﮏ ‏« ﻓﺮﻉ ‏» ﻛﻮﭼﻚ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺗﻤﺪﻧﯽ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

‏« اصلِ» ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﻌﻈﻢ ﺍﻳﺎﻟﺖ ﺍﻭﺯﺍﻛﺎ ﺑﺘﻮﺍﻥ
ﻳﺎﻓﺖ ، ﺩﺭ ﻭﻳﺮﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﺩﻟﺨﺮﺍﺵ ﺍﻳﺎﻟﺖ ﻓﻮﮐﻮﺷﻴﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺩﻳﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭ
ﻣﺘﻤﺪﻧﺎﻧﻪ ﺁﻭﺍﺭﮔﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻣﺨﻮﻑﺗﺮﻳﻦ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻗﺮﻥ ، ﻣﻨﻈﻢ ﻭ ﺗﻤﻴﺰ ﺩﺭ ﺻﻒ
ﺁﺏ ﻣﯽﺍﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﯽﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﻫﻴﺎﻫﻮ ﻭ ﻧﺎﺳﺰﺍ ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ِ ﻣﺼﺮﻑ ﻫﻤﺎﻥ
ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺩ ، ﺁﺏ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﯽﻛﻨﻨﺪ ﺭﺍ ، ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭِ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻳﻚ ﻛﺸﻮﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ ،
ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻄﯽ ﻛﺎﻣﻼ ﻋﺎﺩﯼ ، ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻣﯽﻛﻨﻴﻢ ، ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺗﻤﺪﻥ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ .

ﺩﺭ ﻫﻤﻪﯼ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎ ﻭ ﻋﻜﺲﻫﺎﯼ ﺧﺒﺮﯼ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻭ ﺳﻮﻧﺎﻣﯽ
ﻭﻳﺮﺍﻧﮕﺮ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ ﻳﻚ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺭﮔﻴﺮﯼ ، ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ، ﻫﺠﻮﻡ ، ﻏﺎﺭﺕ
ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ، ﻭَﻟَﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻛﻤﻚﻫﺎﯼ ﺍﻋﻄﺎﻳﯽ ، ﺑﯽﻧﻈﻤﯽ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻭ
ﺟَﺰَﻉ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﺪ .

ﻳﻜﯽ ﺍﺯ ﺧﺒﺮﮔﺰﺍﺭﯼﻫﺎ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﺍﺕ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺩﺍﺩﻩ
ﺍﺳﺖ :
۱ - ﺻﻔﻮﻑ ﻣﻨﻈﻢ ﺁﺏ ﻭ ﻏﺬﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﺣﺮﻑِ ﺯﻧﻨﺪﻩ ﻳﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺧﺸﻦ .

۲ - ﻫﻴﭻ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ۹ ﺭﻳﺸﺘﺮﯼ ﺁﺳﻴﺐ ﻧﺪﻳﺪ ، ﻫﻤﻪ ﺧﺴﺎﺭﺕﻫﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ
ﺑﻪ ﺳﻮﻧﺎﻣﯽ ﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﻮﺩ .

۳ - ﻏﺎﺭﺗﮕﺮﯼ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪ . ﺯﻭﺭﮔﻮﻳﯽ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺑﻮﺩﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪ . ﻓﻘﻂ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺑﻮﺩ .

۴ - ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﻧﻴﺮﻭﮔﺎﻩ ﺍﺗﻤﯽ ، ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﻧﺸﺖ ﻣﻮﺍﺩ ﺭﺍﺩﻳﻮ ﺍﻛﺘﻴﻮ ، ﺑﺎ
ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻨﻚ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﻨﺪ .

۵ - ﺣﺘﯽ ﻳﻚ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﺷﺪﻳﺪ ﻳﺎ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﺪ.
ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻭ ﻏﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻃﻤﺄﻧﻴﻨﻪ ﺑﻮﺩ .

۶ - ﻣﺮﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﺍﻗﻼﻡ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ
ﺁﺏ ﻭ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺑﺮﺳﺪ .

۷ - ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﭘﻴﺮ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﯼ ﻣﯽﻛﺮﺩﻧﺪ . ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥﻫﺎ
ﻗﻴﻤﺖﻫﺎ ﺭﺍ ﻛﺎﻫﺶ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺧﻮﺩﭘﺮﺩﺍﺯﻫﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ .

۸ - ﻫﻤﻪ ﺩﻗﻴﻘﺎً ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ . ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ!

۹ - ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻣﺤﺘﺎﻁ ﻭ ﺩﻗﻴﻖ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵﻫﺎﯼ
ﺍﻟﺘﻬﺎﺏﺁﻓﺮﻳﻦ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺁﺭﺍﻡﺑﺨﺶ ﭘﺨﺶ ﻣﯽﺷﺪ .

۱۰ - ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﺮﻕ ﺭﻓﺖ ، ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻧﺪ
ﺳﺮﺟﺎﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻛﺮﺩﻧﺪ.

"ﺍﻳﻦ "ﻫﻤﺎﻥ "ﺗﻤﺪﻧﯽ" ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﻭ ﻣﺼﻨﻮﻋﺎﺕ ﺗﻤﺪﻧﯽ ، ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺳﻮﻧﯽ ﻭ ﭘﺎﻧﺎﺳﻮﻧﻴﻚ ﻭ ﻫﻴﺘﺎﭼﯽ ﻭ ﺗﻮﻳﻮﺗﺎ ﻭ ﻫﻮﻧﺪﺍ ﻭ ﻧﻴﺴﺎﻥ ﻣﻮﺗﻮﺭﺯ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺪﻥ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ
ﻋﺮﺻﻪﻫﺎ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ .
ﺯﻳﺮﺑﻨﺎی ﻧﺎﺏ ﺗﻤﺪﻥ ﻳﻚ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ
ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺩﻳﺪ . ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻋﺎﺩﯼ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺛﺒﺎﺕ ، ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺭﺍ .

ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﻭﻳﺮﺍﻧﮕﺮ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺩﻭ ﺑﻤﺐ ﺍﺗﻤﯽ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭﺵ ، ﻛﺎﺭﮔﺮﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﻥ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﻲﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ ‏«ﺳﻨﺖ‏»ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ‏« ﻳﻦ‏» ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﯽﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ ﺑﺎ ﻗﺸﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ‏« ﻭﺍﺣﺪ ﭘﻮﻝ ﻣﻠﯽ‏»ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻻﺭ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﯽﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻏﺮﺏ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬﺍﺭﯼ ﻛﻨﻨﺪ .

ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﻛﺮﺩ ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﻮﻃﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﮊﺍﭘﻦ
ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺍﺗﺎﻕ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ . ﺍﺗﺎﻕﻫﺎ ﻗﻔﻞ ﻭ ﺑﺴﺖ
ﻧﺪﺍﺷﺖ . ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﭼﺮﺍ ﻗﻔﻞ ﻭ ﻛﻠﻴﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ
ﻧﮕﺮﺍﻧﻴﺪ؟ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻣﻦ ﺍﺳﺖ ! ﻛﺴﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥﻧﮕﺮﺍﻧﻴﻢ !
""ﺑﻪ ﻫﺮﺣﺎﻝ" ، "ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ "ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ "ﺷﻌﺎﺭ ﻭ "ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﻪ
ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ .
« ﺗﻤﺪﻥ‏» "ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ "ﻓﺮﺁﻳﻨﺪﯼ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ" ، "ﻣﺘﻌﻬﺪﺍﻧﻪ" ، "ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ" ﻭ ﺑﻪ "ﻏﺎﻳﺖ ﻣﻨﻈﻢ ﺗﻮﻟﻴﺪ" ﺷﻮﺩ . "ﺯﻣﻴﻨﻪی ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺗﻤﺪﻥ" ، ﻧﻪ "ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ نه ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻭﺯﺍﺭﺗﺨﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ، ﻛﻪ ‏« ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ‏» ﻭ ‏«ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ‏» ﺍﺳﺖ .

ﺗﺎ ﻋﺰﻣﯽ ﻧﻜﻨﻴﻢ ﻭ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻳﻚ ﺟﻬﺎﺩ ﻣﺴﺘﻤﺮﻧﯿﺂﻏﺎﺯﻳﻢ ، 

""ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﻡ ﺗﺎ ﺷﺎﻡ ﺷﻌﺎﺭ ﺩﻫﻴﻢ ، ﺧﺎﺻﻴﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ"" .
----------
ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺧﺎﻧﯽ
ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺳﺮﺩﺑﯿﺮ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ
ﺷﻨﺒﻪ ۲۰ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ۱۳۹۰