اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدست بمان!
اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگوئی، از آن چشم بپوش!
اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی، در گمنامی زندگی کن!
بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند، با تملّق و چاپلوسی شغل های بزرگی را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهیدست و قانع باش!
زیرا اگرچنین کنی تو سرمایه ای را که آنها ازدست داده اند، به دست آورده ای و آن شرافت است.


از کتاب..دوری مثل آخرین طبقه ی یک آسمان آسمان خراش- سابیرهاکا

به بازو هایی قویی احتیاج داری

هر انسانی 
برای زنده ماندن
نیازمند این است که دستی را بگیرد
دوست دارم زندگی کنم
با اینکه می دانم زندگی هرگز خیال ندارد روی خوش به من نشان بدهد
چرا که هر بار دستی را گرفتم
دست هایم تاول زدند
و هیچ فرقی نداشتند
دست بیل
دست کلنگ
یا دست تو!





تلقین

کاشف تلقین به خود، دانشمندی فرانسوی به نام امیل کوئه است. او قدرت تلقین را کشف کرد. 
داستان کشف تلقین :
یک روز پسر 13 ساله او دیر از خواب بیدار می شود و بدین جهت مورد سرزنش و برخورد شدید پدر قرار می گیرد. عصر آن روز وقتی پسر کوئه از مدرسه به خانه بر می گردد؛ امیل متوجه می شود که هنوز اثر صحبت های صبح در چهره پسر مشخص است. مدتی بعد مجدد این ماجرا تکرار شد تا اینکه جرقه ای در ذهن کوئه پدید آمد .

او از خود این سئوال را پرسید که چرا اثر تنبیه یا تشویق از صبح تا عصر همان روز باقی می ماند. پس از تحقیق و آزمایش بسیار در این خصوص به این نتیجه رسید که انسان ها 10 الی 15 دقیقه بعد از خواب و به همین مقدار قبل از خواب رفتن در شرایطی قرار میگیرند که هر نوع فکر، حرف و تصویری را که در رویا یا واقعیت با ان مواجه شوند در طول روز عینا برای خود شبیه سازی می کنند.
همه افراد نوع بشر قبل و بعد از خواب به حالت رخوت و خواب الودگی هیپنوتیزمی وارد می شوند؛ در این وضعیت پذیرش افزایش می یابد.از آنجا که نسل بشر هنگام صبح که از خواب بر می خیزند دچار رخوت و خواب آلودگی اند، پس بهترین زمان ارائه تلقین ها صبح زود می باشد.
اولین اصل در تلقین امیل کوئه خواب آلودگی است.
دومین اصل در تلقین امیل کوئه آرامش عضلانی است.
سومین و مهمترین اصل تلقین امیل کوئه تمرکز فکری و خلا ذهنی است که در اصل کانونی کردن ذهن است؛ فقط و فقط بر روی یک موضوع ویژه. 
امیل کوئه پس از تحقیق و آزمایش یر روی افراد و حالات گوناگون آنان به این نتیجه رسید که این سه حالت پیش از بیدار شدن از خواب به انسان دست میدهد چرا که در صبح هنگام انسان هم خواب آلود هم رلکس و هم در حالتی از تمرکز فکری و ذهنی میباشد.

قوانین کوئه:

کوئه پس از گذشت حدود 20 سال تحقیق در خصوص تلقین های هیپنوتیزمی به قوانین سه گانه زیر دست یافت:

1. قانون توجه و تمرکز : زمانی که ذهن در مدت مدیدی بر روی موضوعی متمرکز شود آن موضوع بتدریج جنبه واقعی پیدا می کند.

  .2قانون اثر متضاد : مادامی که در خیال خود ببینید که قادر به انجام کاری نیستید تفکر منفی + کوشش بیشتر = موفقیت کمتر.

3. قانون اثراحساسی عاطفی: پندار قویتر از تلقین است. زمانی که یک تلقین از روی اشتیاق و احساسهای عاطفی درون باشد و همراه با تصاویر ذهنی باشد. این تلقین قویتر از سایر افکار و القائات ظاهر شده و بر دیگر افکار غلبه پیدا می کند.

تلقین چیست؟ 
تلقین همانند بذری است که در خاک وجود انسان ها کاشته میشود. اگر به موقع به آبیاری و باغبانی آن بپردازیم، از آن دانه کوچک کم وزن درخت قطور و تنومندی ایجاد خواهیم کرد که با بالا رفتن از آن درخت از فراز قله های موفقیت خواهیم گذشت. تلقین همانند تیغ جراحی است که تنها افراد متخصص بهترین بهره برداری را از آن به عمل می آورند. 
اگر تلقین به نفس در مدت زمانی طولانی مثلا چند ماه (3 الی4) ادامه داشته باشد بعد از تاثیر گذاری ناخودآگاه در پی بدست آوردن موارد ذکر شده در تلقینات بر می آید؛ در آن موقع زمانی است که اعجاز ناخودآگاه را میبینیم.

جمله ابدائی کوئه''

"من هر روز از هر جهت بهتر و بهتر می شوم"

" تلقین یکی از مهمترین مهمترین و مهمترین رموز موفقیت است.

رخدادهای جالب در زندگی نویسندگان مشهور


 
نویسندگان بزرگ در جهان ادبیات داستانی گاهی آن قدر با فضا و شخصیت‌های آثار خود عجین شده‌اند که باعث اتفاقات جالب شده است، نوشتن در ذات خود دارای رمز و رازهایی است که گاهی ممکن است نویسنده را به مسیر‌های غیر قابل پیش بینی بکشاند یعنی روایت داستانی آن قدر به صورت خودجوش پیش می‌رود که شخصیت‌ها خود برای خود سرنوشت لازم را انتخاب می‌کنند.

تولستوی و آناکارنینا

معروف است که لئو تولستوی، نویسندهء بزرگ روسی در جلسه‌ای که برای نقد و بررسی رمان «آنا کارنینا» حضور داشت، ناگهان یک زن گریه کنان به او نزدیک شد و گفت: «شما نویسنده‌ها آدم‌های بی‌رحم و سنگدلی هستید چون یک شخصیت را می‌پرورانید تا خواننده با او حس همذات پنداری پیدا کند اما ناگهان او را به زیر چرخ‌های قطار پرتاب می‌کنید، همان بلایی که بر سر آناکارنینا آوردید، آخر چرا؟»
لئو تولستوی لحظاتی به فکر فرو می‌رود و بلافاصله می‌گوید: «باور کنید من همهء تلاشم را برای نجات ایشان به کار گرفتم، حتی بارها با او حرف زدم اما او بر خلاف میل من رفتار کرد و خودش را نابود کرد، من هرگز چنین سرنوشتی را برای آنا انتخاب نکرده بودم».


مسمومیت فلوبر

گوستاو فلوبر یکی از نویسندگان بزرگ جهان است. از او به عنوان نویسندهء طرفدار حقوق زنان یاد می‌کنند.
فلوبر در شاهکار خود یعنی «مادام بواری» سویه‌های دیگری از روان‌شناسی زن‌ها را به نمایش گذاشته است، کسانی که این اثر را خوانده‌اند قطعا صحنهء مشهور زهر خوردن شخصیت اول داستان یعنی «اما» را به یاد دارند.
جالب است بدانیم که گوستاو فلوبر درست بعد از نوشتن این بخش از کار به شدت دچار سرگیجه و تهوع می‌شود؛ به‌گونه‌ای که سر از بیمارستان در می‌آورد و پزشک معالج او پس از چند آزمایش اعلام می‌کند که او مسموم شده است!
پیوند شخصیت‌های داستانی و زندگی لحظه به لحظهء نویسندگان با آنها گاهی تا جایی پیش می‌رود که تفکیک آن‌ها از هم کار بسیار دشواری می شود.


دریازدگی همینگوی
یکی دیگر از ماجراهای خواندنی مربوط به ارنست همینگوی، نویسندهء معروف آمریکایی است، همینگوی رمانی به نام «پیرمرد و دریا» دارد که به زعم منتقدان ادبیات داستانی یکی از شاهکارهای اوست. نکتهء اول دربارهء این رمان بازنویسی چهل بارهء آن است که می‌تواند به تنهایی برای نویسندگان جوان سرمشق باشد، حساسیت همینگوی آن هم در اوج شهرت تا جایی است که سال‌ها وقتش را صرف نوشتن این کار می‌کند.
نکتهء خواندنی دیگر دربارهء رمان پیرمرد و دریا آن است که همینگوی در طول نوشتن آن بارها سر از بیمارستان در می‌آورد و پزشکان معالج مشکل او را خستگی زیاد و دریازدگی تشخیص می‌دهند در حالی که نویسنده در زمان نوشتن این کار کیلومتر‌ها از دریا فاصله داشته است!


بورخس و شخصیت‌هایش

معروف است که «لوئیس بورخس» نویسندهء بزرگ آرژانتینی همیشه با شخصیت‌های داستانی‌اش زندگی می‌کرد و حتی در محافل دوستانه هم گویی در جای دیگری بود. بورخس آن قدر در ساخت فضاهای داستانی‌اش حساسیت و دقت داشته که ماجراهای مربوط به شخصیت‌ها را شخصا تجربه می‌کرده است؛ یعنی اگر بنا بوده یک شخصیت به مدت چند شبانه روز در تاریکی زندگی کند، نویسنده این کار را پیش از او تجربه می‌کرده تا کارش واقعی‌تر به نظر آید.
«گابریل گارسیا مارکز» نویسندهء شهیر کلمبیایی و برندهء جایزهء ادبی نوبل خاطرهء جالبی از بورخس دارد؛ او می‌گوید: «زمانی که در پاریس زندگی می‌کردم همیشه آرزو داشتم بورخس را ببینم چون او هم در آن زمان مقیم پاریس بود. روزی داشتم قدم می‌زدم که بورخس را در آن سوی خیابان دیدم و با اشتیاق خودم را به او رساندم و پرسیدم: «ببخشید شما جناب بورخس هستید؟» بورخس با همان آرامش همیشگی‌اش گفت: «بعضی وقت ها!»
مارکز این چنین نتیجه می‌گیرد که بورخس راست می‌گفت چون ذهنیت او هیچ گاه به شکل صددرصد متعلق به خودش نبود و هر لحظه در پوست یک شخصیت داستانی کناب هایش فرو می‌رفت.


بالزاک و بابا گوریو

بالزاک، نویسندهء معروف فرانسوی از آن جمله نویسندگانی است که هموطنانش هنوز هم آثار او را در حجم بسیار بالایی مطالعه می‌کنند، این نویسنده در یکی از شاهکارهایش یعنی «بابا گوریو» شخصیتی را خلق می‌کند که به گونه‌ای نمایندهء قشر مرفه فرانسه در آن دوران است.
این مرد که تمام زندگی‌اش را متعلق به دو دخترش می‌داند و عاشقانه آن‌ها را دوست دارد تصمیم می‌گیرد که تا ریال آخر را به دو دخترش تقدیم کند اما فرزندان قدرنشناس او حتی در زمان مرگ هم به سراغش نمی‌آیند.
نکتهء خواندنی در این میان در گیری‌های کلامی و شبانهء بالزاک با دو شخصیت دختر داستان است؛ می‌گویند بالزاک گاهی با صدای بلند آن دو دختر را به اسم صدا می‌زد و حتی التماس می‌کرد که در لحظات آخر سری به پدر پیرشان بزنند، بخشی دیگر ازاین ماجرای خواندنی زمانی است که باباگوریو می‌میرد و بالزاک چند روز برایش گریه می‌کند!

جملاتی زیبا درباره تجارت

جملاتی زیبا درباره تجارت

درآمد:
هیچ‌گاه روی یک درآمد تکیه نکنید، برای ایجاد منبع دوم درآمد سرمایه‌گذاری کنید.

خرج:
اگر چیزهایی را بخرید که نیاز ندارید، بزودی مجبور خواهید شد چیزهایی را بفروشید که به آن‌ها نیاز دارید.

پس‌انداز:
آنچه که بعد از خرج کردن می‌ماند را پس‌انداز نکنید، آنچه را که بعد از پس‌انداز کردن می‌ماند خرج کنید.

ریسک:
هرگز عمق یک رودخانه را با هر دو پا آزمایش نکنید.

سرمایه‌گذاری:
همه تخم مرغ‌ها را در یک سبد قرار ندهید.

انتظارات:
صداقت هدیه بسیار ارزشمندی است، آن را از انسان‌های کم ارزش انتظار نداشته باشید.