«ادوارد سعید» که کتابی با عنوان “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟” نوشته است وظیفه ی روشنفکر را “نقد نهادهای قدرت” میداند.
یک اصل مهم که در طول تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده است این است که قدرت بدون نقد، فساد میآورد. اخلاقیترین آدمها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر بطور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند دچار “خودشیفتگی” میشوند و پس از این به باتلاق “ایدئوکراسی” فرو میغلتند (یعنی “مذهب حافظ قدرت”) و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است بر “سلطان” مباح میگردد.
به همین دلیل در جامعه، روشنفکر نقد میکند و نقد میکند تا نهادهای قدرت “سالم” بمانند.
یکی از ویژگی هایی که روشنفکر را از “روشنفکر نما” یا همان “روشنفکر مآب” جدا میکند این است که روشنفکر مآب “نقد” نمیکند بلکه “نق میزند”. نقد کردن کار آسانی نیست.
شما برای نقد کردن مدیریت یک سیستم، لازم است تاریخچه و گردش کار این سیستم را بدانید، آمار و ارقام مربوط به این سیستم را مرور کنید و با فرایند تجزیه و تحلیل اطلاعات آشنا باشید.
پس نقد کردن، تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی میخواهد. اما شما میتوانید راجع به هرچیزی نق بزنید بدون اینکه کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!
“نق زدن” یک فرایند “هیجان مدار” است. یعنی ما با نق زدن آرامتر میشویم، خشم و غممان را با دیگران در میان میگذاریم و “درد دل” میکنیم اما “نقد کردن” یک فرایند “مسأله مدار” است، ما هنگام نقد ، خودمان را سبک نمیکنیم بلکه مساله را “حلّاجی” و زیر و رو میکنیم.
“نق زدن” مخاطب تعریف شدهای ندارد، کافیست گوش مفت بیابی، آنوقت میتوانی شروع به نق زدن کنی ولی نقد کردن، مخاطب تعریف شدهای دارد. مخاطب روشنفکر پیش از همه، خودنهادهای قدرتاند و سپس کارشناسان، گروههای ذینفع، رسانهها و سایر نقدکنندگان.
نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعت پرداخت هزینه! شما میتوانید در هر مهمانی که مینشینید و هر تاکسی که سوار میشوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد!
ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانهها ارسال کنید باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید بنابرین یکی دیگر از ویژگیهای روشنفکران که آنها را از روشنفکرمآبان جدا میکند “شجاعت” است.
البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سختتری در پیش میگیرند و آن آگاه سازی تودههای مردم است.
کسی که قرار است تودههای مردم را آگاه نماید از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیر تخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه “بند بازی” است. اگر کمی تخصصیتر سخن بگوید مخاطبانش سخنش را نمیفهمند و اگر کمی عوامانهتر سخن بگوید به سرعت دچار “پوپولیسم” - عوام زدگی –میشود! بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند. با این حال این قلمرو پر خطر را نباید خالی گذشت چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو جا را برای “پوپولیستهای واقعی” باز میکنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمه “مار” شکل “مار” را طراحی میکنند.
ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکه سازی میکنند، روشنفکر اهل انزوا و درخود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمیکند و ناامید نیز نمیشود چرا که از ابتدا هم توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآبها ناامید و سرخورده اند. شاید برخی از آنها روشنفکرهایی بوده اند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشتهاند، آنها به دنبال “اتوپیا” - مدینه فاضل – بودهاند و ناکام ماندهاند.
روشنفکر به حرکت دائمی و پله پله اجتماع امیدوار است بنابراین تماسش را با جامعه حفظ میکند و تیم و تشکّل میسازد. منظورم از تشکل، محفل نیست بلکه نهادهای مدنی است، نهادهای مدنی شناسنامهدار که بطور دائمی رشد میکنند و با جامعهی بیرون از خود ارتباط برقرار میکنند، اثر میگذارند و اثر میپذیرند...
morteza
جمعه 23 مرداد 1394 ساعت 01:33
اگر شما گیوتین را به جلو صحنه آوردهاید و آن را با این شادمانی و افتخار افراشته و به آسمان رساندهاید، فقط برای این است که «بریدن سر از همه کار آسانتر است و پروردن اندیشه در سر از همه کار دشوارتر».
«جنزدگان»
morteza
جمعه 23 مرداد 1394 ساعت 01:32
ﺁﻟﻤﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺷﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ بیشتر ﻣﺮﺩم آلمان ﺯﻧﺪﮔﯽ پولدارهای ایران را ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻫﺎﻣﺒﻮﺭﮒ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﯼ
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻧﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ.
زﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ یک ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺭﻣﺎنتیک ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺩﺭ ﻣﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻨﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﻏﺬﺍ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﻤﯽ ﺑرای آﻧﻬﺎ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ آنها ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪکه هیچ ماده غذایی باقی نگذراند.
ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻏﺬﺍ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻧﺪ بطوﺭیکه ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﯾﮏ ﺳﻮﻡ ﻏﺬﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﺗﺮﮎ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻠﻒ ﮐﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻏﺬﺍﯼ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺧﺎﻧﻮﻡ ﭘﯿﺮ ﺳﭙﺲ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻡ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ۵۰ ﯾﻮﺭﻭ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺷﺪﯾﻢ.
ﺍﻓﺴﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺖ : ﺁﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﺼﺮﻑ ﺑﮑﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺑﺪﻫﯽ، ﭘﻮل ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻤﻠﮑﺖ متعلق ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩر ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴتند ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﻏﺬﺍ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻋﺬﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻠﻒ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻃﺮﺯ ﺗﻔﮑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ شگفت زده مان ﮐﺮﺩ.
ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ میکنیم ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ و برای اینکه ﻣﻨﺎﺑﻊ ان به مرحله قابل استفاده شدن برسند، هزینه زیادی صرف شده است.
با این وجود، ﻣﻨﺎﺑﻊﮐﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﮐﺜﺮ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ.
ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺑﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺤﺪﻭﺩﻣﺎﻥ ﺻﺮﻓﻪ ﺟﻮﯾﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
ﺯﯾﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﭘﻮﻝ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ.
با وجود کم آبی و ارزش محصولات کشاورزی و مواد غذایی هم در منزل اسراف نکنیم و هم اگر به رستوران و عروسی رفتیم بدون رودربایستی اضافه غذای خودمان را ببریم خانه بعد استفاده کنیم.
مطلب بالا را اگر اعتقاد داشتید به دوستانتان ارسال کنید شاید اسراف نکردن را از مردم یک کشور غیر مسلمان یاد بگیریم.
morteza
جمعه 23 مرداد 1394 ساعت 01:31